مکه
 
 
 
نویسنده : مبین اردکان
تاریخ : چهارشنبه 91/3/3
نظر

امام پنجم شیعیان محمد بن علی بن الحسین بن علی بن ابیطالب علیه السلام است که در بین شیعیان به امام محمد باقر (ع) معروف و مشهور می باشد .

 این امام همام در نخستین روز از ماه رجب سال 57 هجری در مدینه منوره به دنیا آمد. وی از زمره امامانی است که در واقعه کربلا حضور داشته و در آن زمان 4 سال از زندگی بابرکتش می گذشت .
برای امام محمدباقر (ع) مناقب و فضائل بسیاری برشمرده اند که مهم ترین آنها علوی من علویین و فاطمی من فاطمیین و هاشمی من هاشمیین بودنشان است . ایشان تنها امامی است که جد پدری شان، امام حسین (ع) و جد مادری شان، امام حسن (ع) است .
درباره مادر ایشان فاطمه بنت حسن (ع) که او را "ام عبدالله" می نامیدند نقل است که زنی بسیار عالم و مقدس بود که امام صادق علیه السلام درباره ایشان فرموده اند: « کانت صدیقه لم یدرک فی آل الحسن (ع) مثلها» یعنی : « جده ام صدیقه بود در آل حضرت حسن (ع) زنی به درجه و مرتبه او نرسید .»
آری این بانوی کریمه که از خاندان رسالت و عصمت بود در شرافت و حیا و عفت سرآمد زنان عصر خود بود و برای او القابی چون :‌ فاضله ، عالمه ، صالحه ، صدیقه و پارسا پرهیزگار برشمرده اند که نه تنها دور از ذهن نیست که در معنا این لغات در توصیف و تبیین مقام کسانی که آیه تطهیر در شأن و جایگاهشان نازل شده است ، الکن است .
از کرامات این بانوی سرای امام زین العابدین که به روایتی تنها بانوی عقد دائم ایشان بوده اند همین بس که با اشارت دستی و گفتن : 1« نباید فرود آیی به حق مصطفی (ص) که حق تعالی رخصت نمی دهند تو را در افتادن!» دیوار را به اذن خدا میان زمین و هوا معلق نگه داشتند تا از مکان آوار دور شوند .
صدیقه و محدثه از دیگر القاب این بانوی بزرگ اسلام است که برای ملقب شدن به هر کدام از این صفات عالیه مصداقی بس زیبا و با مسمی در وجود عزیزشان ظهور و بروز داشته است . صدیقه در لغت به بانویی گفته می شود که در حد اعلی ، حق را تصدیق کند و این گروه که صدیقین نام می گیرند که در ردیف انبیاء و صالحین و شهدا قرار می گیرند.
از امام صادق (ع) نقل است که: « مادر ائمه چون یکی از مادران ائمه(ع) به یکی از ایشان حامله شود، در تمام آن روز بر او سستی و فتوری حاصل می شود مانند غش. پس مردی را در خواب می بیند که او را بشارت می دهد به فرزندی دانا و بردبار، چون از خواب بیدار می شود از جانب راست خود و از کنار خانه صدایی می شنود که می گوید: حامله شدی به بهترین اهل زمین و بازگشت تو به سوی خیر و سعادت است و بشارت باد تو را به فرزندی بردبار و دانا. در این ایام صدای ملائکه را در خانه خود بسیار می شنود» با این توصیف، مادران ائمه(ع) از جمله "امّ عبداللّه "دارای مقامی بوده که لااقل در ایام حمل امام باقر(ع) صدای ملائکه را می شنیده است و این ویژگی مصداق مُحدَّثه بودن است. «محدَّثه کسی است که صدای فرشتگان را می شنود، ولی او را نمی بیند اگر این تعریف برای محدَّثه بودن کافی باشد این بانوی گرانقدر در زمره "محدَّثین"خواهد بود. چناچه از ایشان در کتاب بحارالانوار، روایتی درباره علامات ظهور امام زمان(عج) نقل شده است.
سَمعْتُ بِنْت الْحَسَنِ بنِ عَلی علیهماالسلام تَقُول:
«لا یَکُونُ هذا الاَمْرُ الَّذی تَنْتَظِرُونَ حَتّی یَبْرَأ بَعْضُکُم مِنْ بَعْضٍ وَ یَلْعَن بَعْضُکُم بَعْضَا وَ یَتْفَل بَعْضُکُم فِی وَجْهِ بَعْضٍ وَ حَتّی یَشْهَدَ بَعْضُکُم بِالکُفْرِ عَلی بَعْضٍ.
قُلْتُ: ما فِی ذلِکَ الخَیْر؟
قالَ: اَلْخَیْرُ کُلُّه فِی ذلِکَ عِنَدَ ذلِکَ یَقُومُ قائِمنا فَیَرْفَعُ ذَلِکَ کُلُّه؛»
عمیره دختر نفیل می گوید:
شنیدم که دختر حسن بن علی(ع) فرمود:
ظهوری که منتظر آن هستید تحقق پیدا نمی کند تا آن زمان که بعضی از شما از بعضی دیگر دوری کنند و برخی از شما برخی دیگر را لعن کنند و گروهی از شما آب دهان بر صورت گروهی دیگر بیندازد؛ تا آنجا که جمعی از شما بر کفرِ جمعی دیگر شهادت دهند.
پرسیدم: در آن زمان خیر در چیست؟
فرمود: خیر تمامش در ظهور است. در آن روز قائم ما قیام می کند و تمام آن دشمنیها را از بین می برد.»
بر اساس این حدیث شریف در باره فاطمه بنت الحسن دو نکته اهمیت دارد:
یکی آنکه طبق سند روایت، فرد یا افرادی از زنان از محضر این بانوی گرانقدر استفاده علمی و معنوی می برده اند. چنانکه عمیره، دختر نفیل، شاگرد این بانوی بزرگوار بوده است. دیگر آنکه متن حدیث نشان از کرامت این بانوی والامقام و علم او به برخی از حوادث آینده است.
... و امام پدر بزرگوار امام محمدباقر (ع)، امام چهارم شیعیان حضرت علی بن الحسین بن علی بن ابیطالب است که در زمان وقع کربلا در دشت تفتان حضور داشت و بعد از امام حسین (ع) پیشوایی و رهبری شیعیان را بر عهده گرفت .
مردی که به عبادت زیاد ، کظم غیظ ، گذشت از مخالفان، فقیرنوازی ، معروف بود و کنیزش در توصیفی مختصر از وی گفته بود «‌ هیچ روزی طعام برای او حاضر نکردم ، برای آنکه روزه بود . هیچ شبی برای او رختخواب پهن نکردم ، از جهت آنکه برای خدا شب زنده‌داربود.»
در عین الحیاة از حضرت علی بن الحسین (ع) منقول است که فرمود:« به درستی که دنیا بار کرده است ،‌پشت کرده است و می رود . آخرت بار کرده است ، رو کرده است و می آید . هر یک از دنیا و آخرت را ،‌فرنزدان و اصحاب است . پس شما از فرزندان آخرت باشید نه از فرزندان و کارکنان دنیا . ای گروه ! از زاهدان در دنیا باشید و سوی آخرت رغبت نمایید.... »
صد آفرین بر فرزند زاده شده از چنین بوستانی که قطعا گلی خواهد شد که عطر حضورش در دنیا و آخرت مشام محبان آل علی را خواهد نواخت .
اویی که اسم شریفش از لسان پیامبراعظم (ص) " محمد " نامیده شد و القاب شریفش باقر، شاکر، هادی و امین – به خاطر شباهتش به پیامبر - است .اما مشهور ترین لقب این حضرت ، "باقر" است که به روایتی از سفینه از جابربن عبدالله آمده است که :« حضرت رسول (ص)‌ به من فرمودند : ( ای جابر! امید است که تو در دنیا بمانی ، تا ملاقات کنی فرزندی از من ، که از اولاد حسین خواهد بود . او را محمد نامند . یبقر علم الدین بقرا یعنی او می شکافد علم دین را شکافتنی ! ژس هر گاه او را ملاقات کردی ، سلام مرا به او برسان) »
در برخی از تذکرها هم آمده است که حضرت را " باقر " نامیدند از کثرت سجود آن حضرت «‌یقبر السجود جبهته ای فتحها و شقها »‌یعنی گشاده کرد سجود ، جبین او را ..
درمناقب و مکارم امام محمد باقر (ع) سخن ها بسیار گفته اند که ذکر همه آنها در این مجال اندک و حوصله تنگ نمی گنجد ، همین بس که شیخ کشی از محمد بن مسلم روایت کرده است که گفت :« در هر امر که مشکلی رو می کرد، از حضرت امام محمدباقر(ع) سؤآل می کردم . تا آنکه سی هزار حدیث از آن حضرت پرسیدم و از حضرت صادق (ع) شانزده هزار حدیث.»
روایت است که جایزه آن حضرت از پانصد درهم تا ششصد درهم بود . ملول نمی شد از صله اخوان و احسان کسانی که به امید و رجاء ، قصد آن حضرت می کردند. نقل شده است که هرگز از سرای آن حضرت در جواب سائل شنیده نمی شد که بویند " یا سائل " یعنی از روی خفت و حقارت نام سائل نمی بردند . آن حضرت فرموده بود « سموهم باحسن اسمائهم " یعنی " سائلین را به بهترین اسامی ایشان نام ببرید.
گریستن از خوف خدا و شکر به درگاه او از دیگر خصایل بارز آن حضرت بوده است که درجنات الخلود آده است :« اکثر اوقات از خوف الهی می گریست و صدا به گریه بلند می کرد!‌ متواضع ترین خلایق بود و مزارع ، املاک ،‌مواشی ، مراعی و غلامان بسیار داشت ام خود بر سر املاکش می رفت و کار می کرد .....
زحمت کشیدن آن حضرت در کسب معاش ، یکی دیگر از فضائل اخلاقی آن حضرت است که بنابر روایت از محمدبن منکدر که درساعتی بس گرم ،‌به یکی از نواحی مدینه بیرون شدم . محمد بن علی را که فربه و تناور بود ملاقات کردم ... با خویشتن گفتم : شیخی از شیوخ قریش در این ساعت و چنین حالت در طلب دنیا بیرون شده!‌ گواه باش که من او را موعظت خواهم کرد.... پس به آن حضرت سلام کردم ؛ سالم مرا پاسخ داد. گفتم:« اصلحک الله » خوب است شیخی از شیوخ قریش با چنین حالت در طلب دنیا باشد ؟ اگر مرگ بیاید و تو بر این حال باشی ، کار چه گونه کنی ؟ آن حضرت دست از دوش غلامان برداشت . تکیه کرد و فرمود :« به خدا سوگند ! ار بیاید مرگ و من در این حال باشم ، آمده است مرگ در حالتی که من در طاعتی از طاعات خدا بوده ام ؛‌که باز داشته ام خود را از حاجت به تو و مردم . وقتی از آمدن مرگ ترسانم که فرا رسد مرا در حالتی که در معصیتی از معاصی الهی بوده باشم . من به وی گفتم «‌ یرحمک الله »‌من خواستم تو را موعظه کنم تو مرا موعظت فرمودی .
محاجّه امام باقر با دشمن امیرالمؤمنین علیهما السلام هم مصداقی بر توانمندی و بر حق بودن ایشان است :
عبدالله بن نافع که از خوارج بود مى گفت: اگر مى دانستم که در شرق و غرب زمین کسى هست که با من بحث کند و بگوید: على بن ابى طالب اهل نهروان را بحق کشت و بر آن ظلم نکرد، من سوار بر شتران پیش او مى رفتم تا با من مخاصمه کند.
به او گفتند: حتى در میان اولاد على هم کسى را نمى شناسى؟! گفت: مگر در میان اولاد على عالمى وجود دارد؟! گفتند: این اولین نادانى توست که فکر مى کنى اولاد على از عالم و دانشمند خالى است.
گفت: امروز عالم اولاد على کیست؟ گفتند: محمد بن على بن الحسین (ع)، عبدالله با بزرگان خوارج به مدینه آمد و از امام باقر اجازه خواست، به امام عرض کردند: عبدالله بن نافع اجازه ملاقات مى خواهد. فرمود: او با من چه کار دارد، با آن که در بامداد و شامگاه از من و پدرم بیزارى مى کند.
ابوبصیر گفت :یابن رسول الله (ص) او مى گوید: اگر در شرق و غرب زمین کسى یافت بشود که بگوید: على بن ابى طالب اهل نهروان رابه نا حق نکشت من پیش او رفته و با او محاجه مى کنم.
امام فرمود:براى مناظره پیش من آمده است؟ ابوبصیر گفت: آرى. امام به غلامش فرمود:بروبارش را پایین بیاور و بگو فردا به ملاقات من بیاید. عبدالله بن نافع فردا با بزرگان خوارج آمد، امام باقر صلوات الله علیه همه فرزندان مهاجر و انصار را جمع کرد و پیش آنها آمد، وجود مبارکش مانند قرص قمر نورانى بود، آن حضرت خدا را حمد و ثنا کرد و بر رسولش صلوات فرستاد و فرمود: حمد خدا را که ما را به نبوتش گرامى داشت و به ولایت مخصوص فرمود. اى فرزندان مهاجر و انصار هر که منقبتى و فضیلتى از على بن ابى طالب صلوات الله علیه مى داند بگوید.
آنها بپاخاسته و آنچه مى دانستند گفتند. عبدالله بن نافع خارجى گفت: من هم این مناقب را مى دانم ولى على (نعوذ بالله) وقتى که جریان حکمین را قبول کرد کافر شد!
در همین وقت روایت خیبر را خواندند که رسول الله (ص) در حق على (ع) فرمود:«لا عطین الرایة غداً رجلاً یُحبّ اللّهَ و رسولّه و یحبّه اللّهُ و رسولُه کرّارٌ غیرُ فرّار لاٍیرجع حتى یفتحَ اللّه على یدیه»
به خدا سوگند فردا پرچم را به دست کسی خواهم سپرد که او خدا و رسولش را دوست می دارد و خدا و رسولش نیز او را، کسی که بر دشمن یورش می برد و از او نمی گریزد، بازنمی گردد مگر آنکه خداوند پیروزی را با دستاش محقق می سازد.
امام (ع) به عبدالله فرمود: درباره این حدیث چه مى گویى؟ گفت: راست است و شکى در آن نیست ولیکن على بعداً کافر شد (نعوذ بالله) امام فرمود: مادرت به عزایت بنشیند بگو ببینم روزى که خدا على را دوست داشت مى دانست که اهل نهروان را خواهد کشت یا نه؟ اگر بگویى: نه کافر شده اى .
گفت: مى دانست. فرمود: آیا او را بر این دوست مى داشت که به طاعت عمل کند یا به معصیت او؟ گفت: نه، عمل کند به طاعت او.
امام فرمود: پس برخیز در حالى که مغلوب شده اى. عبدالله برخاست و مى گفت: حتى یتبین لکم الخیط الابیض من الخیط الاسود من الفجر(بقره/187)، الله اعلم حیث یجعل رسالته(انعام/124)
تا رشته سپید صبح، از رشته سیاه (شب) برای شما آشکار گردد! و خداوند آگاهتر است که رسالت خویش را کجا قرار دهد!
همچینن برای امام پنجم شیعیان معجزات بسیاری برشمرده اند که قطب راوندی روایت کرده است از ابوبصیر که گفت :« با حضرت امام محمدباقر (ع) داخل مسجد شدیم . مردم داخل مسجد می شدند و بیرون می آمدند . حضرت به من فرمود: ( بپرس از مردم ، که آیا می بینند مرا ؟) پس هر که را که دیدم ،پرسیدم : ابوجعفر (ع) را دیدی ؟ می گفت: "نه " ! در حالیکه حضرت آنجا ایستاده بود . تا آنکه ابوهارون مکفوف – نابینا- داخل شد . حضرت فرمود :« از این بپرس» از او پرسیدم ( آیا ابوجعفر را دیدی ؟ ) گفت : ( آیا آن حضرت نیست که ایستاده است؟) گفتم : از کجا دانستی ؟ گفت: ( چگونه ندانم ؛ حال آنکه آن حضرت را نوری است درخشنده!)
و از امام محمد باقر (ع) برای ما شیعیان و دوستداران آن جناب سخنان و مواعظ بسیاری باقی مانده است که از میان آنها به به 5 مورد اشاره می کنم ..
• ما شیب شیء بشیء احسن من حلم بعلم : آمیخته نشد هیچ چیزی ، که بهتر باشد از آمیختن حلم و علم .
• الکمال کل الکمال : التفقه فی الدین و الصبر علی النائبه و تقدیر المعیشه : کمال ، تمام کمال است : تفقه و بصیرت پیدا کردن در دین و صبر کردن در مصیبت و کار دشوار و اندازه آوردن امر معیشت.
• صحبه عشرین سنه قرابه : مصاحبت و رفاقت بیست سال،‌در حکم قرابت و خویشاوندی است.
• ثلاثه من مکارم الدنیا و الاخره : ان تعفو عمن ظلمک و تصل من قطعک و تحلم اذا جهل علیک : سه کر و کردار است که از مکارم دنیا و آخرت است : یکی آنکه ، عفو کنی از کسی که بر تو ستم کرده ، دیگر آنکه صله و پیوند کنی با کسی که قطع رحم تو کرده است سوم آنکه ، حلم کنی ، هر گاه از روی جهل و نادانی با تو رفتار شود.
• عالم ینتفع بعلمه افضل من سبعین الف عابد: عالمی که مردم به علم او منتقع شوند ، از هفتاد هزار عابد افضل است .
و اما در تاریخ وفات آن حضرت اختلاف بسیار است ، به نظر می رسد امام پنجم شیعیان محمدباقر(ع) در روز دوشنبه هفتم ذی حجه سال 114 هجری در سن 57 سالگی در مدینه مشرفه به دست ابراهیم بن ولید بن عبدالملک بن مروان به زهر به شهادت رسیدند و مزار شریف آن جناب در قبرستان بقیع کنار پدر و جد مادری بزگوراشان قرار دارد.